مهرسامهرسا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

عزیز دردونه مامان و بابا ...

خرداد ماه92

اوایل خرداد ماه بود که رفتیم کاشان واسه دیدن مامان بزرگ بابا جون اخه از مکه اومده بود اون شب تو خیلی بی قراری میکردی نمیدونم دلت درد گرفته بود یا به خاطر شلوغ بودن اونجا بود اخه اصلا از شلوغی زیاد خوشت نمیومد اون شب خونه مامان بزرگ خوابیدیم وفردای اون روز بعد از صرف صبحانه حرکت کردیم به طرف شمال.وقتی از راه رسیدیم واسه تو یه چیزی انداختم رو زمین و اونجا خوابوندمت و شروع کردیم به تمیز کاری اخه تازه کارای ساخت ویلامون تموم شده بود بعد از تمیز کاری رفتیم خونه دوست بابا جون و شب برگشتیم خونه و چند روز اونجا خوش گذروندیم ...
30 تير 1393

تعطیلات عید نوروز 92

مهرسا جون 3 ماه و نیم ش بود که با من و بابا جونش رفتیم سفروا سه تعطیلات عید نوروز به طرف بندر عباس و قشم که خیلی خوش گذشت مسافر ما تقریبا7 روز طول کشید  بعد از اومدن از سفر به دیدن مامان بزرگها و اقوام رفتیم
25 تير 1393

بدون عنوان

سلام دوستای خوبم من این چند وقت نتونستم بیام و به وبلاگ دخترم سر بزنم به همین خاطر الان مطالب قبل را واستون میذارم
25 تير 1393
1